گزارشی کنگره مشاهیر کورد در سنندج / جلیل آهنگرنژاد

ساخت وبلاگ



از کرماشان آمده ام. راه کرماشان به کردستان پر از پیچ و خم های بسیار است. سال هاست با این پیچ و خم ها راه را دشوار کرده‌اند. می ایستم. کلمات ایستاده اند. لحظات ایستاده اند. حیرانم!حیران کف زدن‌های خلقی بی‌شمار که به احترام نام «کرماشان» و «کردستان» ایستاده‌اند و هورا می کشند. تالار دانشگاه کردستان نیز انگار ایستاده‌است تا به احترام نام «مشاهیر کورد» همرنگ جماعت شود. «مظهر خالقی» اینجاست. «شهرام ناظری»،«کیهان کلهر»،«قطب الدین صادقی»،«محمدعلی سلطانی»، «معصومعلی معصومی» و بزرگان بی شمار دیگر نیز!. براستی لحظات را باید سرمستانه در این فضا نوشید!.  به هر سمتی که نگاه می‌کنی، جز عشق نمی بینی!. اینجا کردستان است. «صدای سخن عشق» شنیدنی است.

از همان لحظات اول که به دانشگاه خاطره انگیز کردستان ورود کرده‌ام، با لحظاتی متفاوت روبرو شده‌ام. پله ها مرا می‌برند به سال 1371 خورشیدی. به سوی هم‌دانشگاهی‌های خوبم؛ «دوستانی بهتر از آب روان... چه خیالی چه خیالی!» اتاق 106 ، سالن آمفی تئاتر،«دکتر دماوندی»، اولین حضور رسمی بر روی «سن»ی که هنوز هم بوی شعر و تازگی می دهد.

می نشینم. لحظات می نشینند. گوش می شویم. مجری اول، کرماشانی است. در کنارش خانمی کُردی پوش است که بسیار مسلط‌تر برنامه را آغاز می کند. دقایق افتتاحیه و سخنرانی هایش به سختی می گذرند. کسی دوبار پشت تریبون می رود و کلمات را خسته می‌کند. پیام دو رییس جمهور و یک رییس اقلیم بر ابهت این کنگره افزوده است. فرستاده‌ای از جانب «برهم صالح» انگار از محتوا و موضوع کنگره کاملاً بی خبر است. دام سخن بر هیچ پیچیده و یکه‌تازی هایش با صلوات مخاطبان، نیم بند ارتباطی را که ایجاد کرده، پاره می شود. از پیچ سخت افتتاحیه که عبور می‌کنیم، به راههای هموار و دلخواهی می رسیم. مثلاً اینکه اولین گروه فارغ التحصیلان زبان و ادبیات کوردی در مقابل این همه جمعیت مشتاق، سوگند یاد می کنند! تا به ظهری گرم و محبوب برسیم و دلمان قرص تر شود که این درخت دیرسال با شاخه های جوان‌ترش فرداهای بسیاری را رام خواهد کرد.

اینجا دانشگاه کردستان است و افسوس می خورم به حال کرماشان و دانشگاه رازی‌اش که چرا با وجود این همه ستاره در آسمان فرهنگ و هنر، این سال ها در فقر فرهنگی به سر می برد. آیا این یک امر تعریف شده‌ای تحمیلی بر فرهنگ کرماشان است؟ پنل نخستین کنگره درباره زبان و ادبیات کوردی است و در آن با حضور کردشناسان و پژوهشگران کُرد از جمله: کوردستان موکریانی، عبدالرحمان اداک و میشل، مطالبی در خصوص زبان و ادبیات کردی طرح می شود. البته مخاطبان توقعی فراتر از مطالب مطرح شده دارند.

ستاره‌ی شب کنگره در عمارت تاریخی خسروآباد هم «کرماشانی» است. مسیر عمارت را به همراه «علی سهامی» و «چنگیز اقبالی» طی می کنم. حیرت آور است این همه جمعیتی که به استقبال از کنسرت «شهرام ناظری» آمده اند. به سختی راهی باز می شود تا در گوشه ای از عمارت شاهد هنرنمایی این چهره‌ی نام آور موسیقی باشیم. انتخاب ترانه هایش به نوعی متفاوت است؛ تیرماه است اما او «زمستان اخوان» را به روی مخاطبانش باز می کند. سپس ترانه های کوردی کرماشانی‌اش با استقبالی کم نظیر مواجه می شود. کمی زودتر این فضا را ترک می کنیم. رهگذری که چند قدم از ما جلوتر است، هنوز از شراب شعر اخوان و صدای ناب شهرام مست است. می گوید:« دیدید چه کرد! شعر زمستانش معرکه بود» و...

شب تابستانی تیرماه در سنندج انگار به مرام بهار می گذرد! شب‌نشینی‌هامان با شعرا و اهالی ادب کوردی تا سه نصف شب ادامه می یابد و نفس صبح، ساعات کوتاه خواب را زنگ «بیدارباش» می زند. با چند ادیب کرماشانی( کلهر و لک) خود را به حوالی پنل دوم کنگره می رسانیم. حاشیه این گردهمایی بی نظیر، دست کمی از متن ندارد. با استاد «محمد علی سلطانی» گپ و گفتی دارم. از کرماشان می گوییم و درد سرهای فرهنگی‌اش. می گوید: «اهل قلم در کرماشان همواره مورد بی مهری واقع شده اند».

ابراهیم رحیمی زنگنه نیز مهمان کنگره‌ی مشاهیر است. همان مرد فرزانه ای که به دلیل توقعات برخی از اهل فرهنگ همواره مورد نقد «صدای آزادی» قرار می‌گرفت. اما باید اقرار کنم: امروز وقتی بی کفایتی مدیریت فرهنگی را در استانم می بینم، آرزو می کنم که ای کاش بر می‌گشت. ای کاش چند سال به عقب برمی گشتیم. هم رحیمی زنگنه برای مدیریت فرهنگی کرماشان دست به تجدید نظر می‌زد و هم ما فیتیله‌ی نقدها را پایین تر می‌کشیدیم که دچار سیاه ترین زمستان مدیریت فرهنگی در این ماه‌ها نمی‌شدیم.

دومین پنل تخصصی کنگره با موضوع: هنر و موسیقی و با حضور «علی اکبر مرادی کرماشانی»، «قطب‌الدین صادقی» و «کلیم‌الله توحدی» در حال برگزاری است. ابتدا دکتر قطب الدین صادقی به بررسی برخی از چالش های فرهنگی می پردازد و می گوید:«باید مجذوب فرهنگ گذشتگان شویم چراکه رسم و رسوم و یاسای ما کردها به فراموشی سپرده شده است.» مخاطبان با سکوتی دلپذیر سخنانش را می نیوشند و استاد علی اکبر مرادی ضمن تشریح تاریخچه و مقامات تنبور، گاه زمزمه هایی از کلام یارسان را نیز چاشنی کلامش می کند تا شیرین‌ترین بخش پنل امروز را رقم بزند.

کلیم الله توحدی از کُردان شمال خراسان است که بیش از 400سال پیش برای حفظ مرزهای این خاک کهن به آنجا رفته اند. صاحب کتابهای بسیاری است. از جمله :« حرکت تاریخی کرد به خراسان». وی علاوه بر تاریخ نویسی ، در عرصه موسیقی صنایع دستی و فرهنگ عامه نیز استاد است . با لباس کُردان خراسان شمالی روی «سن» ظاهر می شود و بر اساس عادتی قدیمی «ایستاده» سخنانش را به گوش مخاطبانش می رساند. توحدی نیز به رسم «مرادی» گه گاه زمزمه‌هایی را در متن سخنش می آورد تا مورد تشویق مخاطبان بسیار کنگره قرار گیرد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با دست پُر به کردستان آمده است. اما مجری نیز مطالبه گری‌های کردستانی‌ها را به رخ مهمانان می کشاند و  از او در مقابل دیدگان این همه خلق، مطالبه‌گری می‌کند. نه مثل ما کرماشانی‌ها...

صالحی پشت تریبون می رود. در سخنانش به فرهنگ و هنر غنی کُردها اشاره می کند و آن را بخشی از ذخایر بشریت می داند: زبان کُردی با هزاران سال تاریخ خود به عنوان یک زبان زنده و مستمر گنجینه‌ای از اشارات است‌. او در ادامه راه‌اندازی رشته زبان و ادبیات کُردی و پژوهشکده کردستان‌شناسی در دانشگاه کردستان را جزء اتفاقات خوبی عنوان می کند که در چند سال اخیر در استان کردستان صورت گرفته است.

وزیر در بخش پایانی سخنانش درباره زیرساخت‌ها و رویدادهای فرهنگی استان سخن به میان می آورد و پروژه تالار مرکزی شهر سنندج، ایجاد هشت پلاتو تئاتر، راه‌اندازی خیابان و گذر فرهنگ و هنر و برگزاری جشنواره‌های فیلم کُردی، لباس کُردی، رسانه‌های کُردی و ... را از جمله اقدامات در دستور کار عنوان می کند. مدیر کل ارشاد کرماشان، اما مات و حیران تنها ساعتش را نگاه می کند. احتمالاً دغدغه‌ی اصلی اش کنسل نشدن بلیط وزیر است!...

نقطه‌ی اوج کنگره‌ی مشاهیر کورد، سخنرانی استاد مظهر خالقی است. دقایق و ساعات کنگره همچنان با شیرینی در حال سپری شدن هستند. بیش از 120 خبرنگار، این رویداد بزرگ فرهنگی را پوشش می دهند.او که دوشنبه با «هه‌وال ابوبکر» استاندار سلیمانیه از مرز باشماق مریوان وارد ایران شده، از مرزهای عشق، صلح و انسانیت می گوید. به استواری و آرامی یک کوه، روی سن می‌ایستد. مردم تمام قد به احترامش می ایستند و دست می زنند. صدایش کمی گرفته است. بر خلاف انتظار،  «فارسی» صحبت می کند:

«اینجا شهر من و زادگاه من است، هر کسی به زادگاهش فخر دارد و افتخار می‌کند. من شهرم را با مستوره اردلان می‌شناسم مورخ، نویسنده و شاعر؛ با آیت‌الله محمد مردوخ می‌شناسم. امروز افتخار می‌کنم که در میان افرادی که سال‌ها جست‌وجویشان می‌کردم، قرار دارم. سال‌هاست صدایشان را در بیرون از شهر و دیارم می‌شنیدم.  خرسندم، اولین باری که قدم به خاک وطنم گذاشتم و برگشتم با این حرکت فرهنگی عظیم که وعده داده شده بود، مواجه شدم. تابع فرهنگ و هنر انسانی هستم و چیز دیگری جز این در من تاثیرگذار و لذت‌بخش نیست.»

ساعات پایانی کنگره است. سی تن از مشاهیر کُرد تجلیل می شوند که در این میان نام کرماشانی ها بسیار تکرار می شود: شهرام ناظری، علی اکبر مرادی، معصومعلی معصومی، پرفسور شمسی پور، محمدعلی سلطانی، کیهان کلهر، کیانوش رستمی و... نامهایی که بخش عمده ای از اعتبار کنگره از آنهاست. آنانی که در شهر و دیارشان با فقر متولی فرهنگی روبرو هستند. آنانی که «هر جا روند، قدر بینند و بر صدر نشینند» اما در شوره زار مدیریت مستأصل فرهنگی، در دیار خویش غریب اند!.افراد بی شمار دیگری نیز می توانستند باشند. از جمله: منصور یاقوتی، اردشیر کشاورز، برادران محبی و دهها نفر دیگر.

راه کرماشان به کردستان پر از پیچ و خم های بسیار است. سال هاست با این پیچ و خم‌ها راه را دشوار کرده اند. اکنون ساعت از پنج صبح گذشته است. از ماشین پیاده می شوم. کلمات پیاده می‌شوند. لحظات پیاده می‌شوند. اما همچنان چراغی به اعتبار عزت کُردان گُرد در دلم روشن است. نه! باید با هم چراغی بیفروزیم! همین خوب است!

هفته نامه ی صدای آزادی...
ما را در سایت هفته نامه ی صدای آزادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahangarnezhado بازدید : 196 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1398 ساعت: 11:06