صدای آزادی: «بر یخ نوشتن» هنر ویژهای است که ما کرمانشاهیها داریم. مثلاً آرزوهای خوبمان را برای تعالی این استان زرخیز همیشه بر یخ نوشتهایم. البته این یک امر «خودخواسته» نیست. در دفتر تقدیرمان هم ننوشتهاند. ناتوانی حوزههای مدیریتی، این درد را بر ما تحمیل کردهاست. از هر دریچهای که وارد شویم، با این معضل مواجه میشویم. قطع امید کردن از مدیریت مستأصل برای حل مشکلاتی همچون بیکاری عادت هر روزه و هر سالهی هم استانیهای ماست. دردآورتر این است که با این همه مشکلات، مدیران کشوریِ هر حوزهای که به این استان میرسند، مدیران ناتوان استانی را به عنوان چهرههای موفق مورد ستایش قرار میدهند.
کافی بود تا بحث برکناری یکی از معاونان ارشاد بر خروجی یکی دو رسانهی مجازی قرار گیرد تا زخم های نهفتهی حوزهی مدیریت فرهنگی تازه شود. به عنوان یک رسانهای که هیچ گاه تمایل نداشته ام با عینک صرفاً سیاسی و یا در جهت منافع گروهی به حوزهی فرهنگ ورود کنم، این بار نیز بر همان اساس رسالت فرهنگی، برآنم تا دریچهای بر مشکلات حوزهی فرهنگ گشوده و کاستی ها را واکاوی کنم.
جایگاه مهندسی فرهنگی در ذهن و برنامه های مدیریت فرهنگی استان کجاست؟ رهبر فرزانه ی انقلاب میفرماید: «فرهنگ يك سيستم است و داراي انواع و اجزائي است و مهندسي فرهنگ به عنوان يك مهندسي سيستم بايد انجام پذيرد.» اگر چه گسترهی مهندسی فرهنگی بسیار فراتر از ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی است، اما باید یادآور شد که همین حوزه نقش مهمی در گسترهی فرهنگی جامعه دارد. سیستم فرهنگی در این استان چگونه است و مهندس فرهنگی این سیستم چه کسی است؟ کدام برنامهها بر اساس این نگاه پیشرو، تدوین و اجرایی شدهاست؟ آیا برپایی چند همایش و نمایش می تواند نشان مدیریت دقیق و برنامه محور این سالهای اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد؟ آن هم برنامه هایی با چهره هایی تکراری و حرفهای تکراری تر؟
برخیها آفتابِ همایش ها و برخورداری از حواشی آن در مُلکشان غروب نمیکند. مدیرکنونی ارشاد اسلامی نیز به خوبی دریافته که باید از یکی دو چهرهی خاص استفاده کند و آنان نیز بی میل نیستند که از سفرهی رنگی فرهنگی این استان برخوردار باشند.آنانی که امروز و فردا هم در همایشهای طبق معمول و مربوط و نامربوط حضور دارند.
شکی نیست که ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی (اگرچه یک اداره ی کاملا فرهنگی و هنری است اما ) الزاماً باید تابع سیاستهای جریانات غالب هر دولت باشد و به گونهای با دولت و برنامههای فرهنگی آن همسویی جدی داشته باشد. این مهم در استان کرمانشاه انگار از همان ابتدا به فراموشی سپرده شد. مدیر این اداره منصوب استاندار دولت احمدی نژاد بود و قس علی هذا... نباید و نباید فراموش کرد که ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی در استانها مهمترین تابلوی هر دولتی به حساب میآیند. هرگاه یک مدیر موفق در این حوزه حضور داشته بازخوردهای مثبت آن به خود دولت به شکل ویژه برگشته است.حال، ناظران قضاوت کنند که در این مدت چه رویکردهای مثبتی در این حوزه دیده شده است؟
توجه به برخی مراسمات طبق معمول و پرهیز از ارائهی طرح های بزرگ فرهنگی، این مجموعه را در حد نازل یک انجمن هنری پایین آورده است. ادارات ارشاد شهرستانها خود به تنهایی گرفتار معضل عدم مدیریت توانمند و «بروز» فرهنگیاند. گاه بودجههای یکسالهی شهرستانها کمتر از یک مراسم معمولی یا پرداختی ارشاد به جاهای! دیگر است. توجه به لمپنهای فرهنگی رنج دیگری است که پیکر زخمی فرهنگی این استان را بیش از پیش خسته کردهاست وقتی در حوزهی مدیریت، اتاق فکر تازهای نیست برخی از افراد خود را بر این مجموعه تحمیل میکنند اما «منقل» گرم آنها برای جانبخشی به حرکتهای سازندهی فرهنگ مؤثر هیچگاه نبوده است.
کرمانشاه را یکی از فرهنگشهرهای بزرگ ایران می دانند و این ویژگی، به امروز و دیروز برنمیگردد. قرن هاست که این سرزمین را با شاخص های فرهنگی میشناسند. قرنهاست که این دیار بزرگان بیشمار نامآوری را در خود پرورانده است. این سامان تاریخی نیازمند متولیان آگاه، مسلط، خلاق و فرهنگ مداری است که بتوانند حافظ آن همه ارزش بزرگ فرهنگی باشند نه اینکه کسی نیمی از مدیریتش بر اساس آزمایش و خطا پشت سر بگذارد و نیم دیگر را با قضا و قدر سر نماید. به هر شکلِ ممکن، واقعیتهای مدیریتی هم میگویند که زمان مدیریت رحیمی زنگنه به پایان رسیده است. حال چه باید کرد؟ آیا در این استان کسی دیگر نیست که بتواند با خلاقیت ویژهای که دارد آب رفته را به جوی فرهنگ باز گرداند؟ آیا مدیریت ارشد استان نمیخواهد این همه ناکارآمدی مدیریت فرهنگی را ببیند؟
آیا مدیریت ارشد استان نیز به نوعی دچار همین غفلت مدیریتی شده است؟ آیا با نگاهی پیشرو با تغییر برخی از مدیران این استان نمی توانست خون تازه ای را در رگان حوزه های مختلف فرهنگ، اقتصاد و ... به جریان بیندازد؟
بسیاری از ناظران فرهنگی به این نتیجه رسیدهاند که زمان رفتن دکتر رحیمی زمان فرا رسیده است و زنگ های «نه گفتن» به ماندنش به صدا درآمده است. شمارش معکوس می گوید که باید به دنبال مدیر تازهای بود. مدیری که از جنس تدبیر و امید باشد. مدیری که بتواند در حوزهی فرهنگ با پرهیز از قشری نگری، همه ی اهالی فرهنگ و بویژه تلاشگران این عرصه را با دیده ی تکریم بنگرد. مدیری که بتواند جایگاه هر هنرمند و اهل فرهنگی را بشناسد و با پرهیز از نگاه های محدود تنها چهار«چسبندهی» اطراف خود را نبیند و مهمتر آنکه با عینک آنها دربارهی فرهنگ و هنر یک استان قضاوت نکند. خلّاقانه و با طرح های بزرگ فرهنگی به میدان بیاید و به شیوهی مجاهدی جسور برای فرهنگ و هنر و اعتلای آن در این استان تاریخی به تلاش و تکاپوی ویژه بپردازد. ما مشتاقانه به فردای مدیریت فرهنگی این استان چشم دوختهایم قطعاً فردا برای اهالی فرهنگ و هنر روز بهتری خواهد بود. ما امیدهایمان را دیگر «بر یخ نمینویسیم» چون همچنان به «تدبیر و امید» امیدواریم
هفته نامه ی صدای آزادی...
ما را در سایت هفته نامه ی صدای آزادی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ahangarnezhado بازدید : 146 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 14:01