دیدار با استاد اردشیر کشاورز؛ مورخ و پژوهشگر مردمی کرمانشاه گلایه‌های زمستانی یک اهل فرهنگ

ساخت وبلاگ
 

keshavarz07.jpg

دیدار با استاد اردشیر کشاورز؛ مورخ و پژوهشگر مردمی کرمانشاه
گلایه‌های زمستانی یک اهل فرهنگ

جلیل آهنگرنژاد-صدای آزادی: سرد است. اما در زمستانی خشک و خسیس. نمی بارد اما با نفس سردش همچنان «زمستانی» می کند!. سالهاست بنا بر یک رسم نانوشته سعی دارم در فرصتهایی مناسب به دیدار بزرگان این سامان بروم. بزرگانی که از خیل خوشنامان فرهنگ و هنرند. بعدازظهر اولین جمعه‌ی بهمن ماه است گاهی این وعده‌های دیدار به تعطیلی جمعه می خورد که میزبانان باید در خدمت خانواده باشند اما بزرگوارانه می پذیرند. این بار با استاد «اردشیر کشاورز» در کتابخانه‌ی شخصی‌شان قرار داریم. عکاس صدای آزادی هم همراه ماست تا لحظاتی را ماندگار کند.
در که باز می شود، استاد با قامتی بلند و لبخندی صمیمی از ما استقبال می کند. طبقه دوم آپارتمانی که سراسرش را کتاب در برگرفته، خودنمایی می‌کند و برای مشتاقان کتاب، بهشت ویژه ای است. اینجا مثل بیرون سرد نیست و زمستان اجازه‌ی عبور ندارد. قبلاً به کتابخانه‌ی قدیمی‌اش آمده بودم اما این بار فضا کاملاً متفاوت است. برایمان از فضای تازه می گوید و اینکه در حال نوشتن کتابی تازه است. برگهایی که از کتاب آماده کرده و سمت چپ میز کارش قرار دارد، مرتب می کند تا برای یک گپ گرم و صمیمی آماده شود:
«بسیار خوش آمدید. مراحم هستید و بسیار شادمانم از این هم کلامی. ... عرض کنم در تلگرام مطلبی را خواندم با عنوان:«لطفا به احترام کرمانشاه چشمتان را نبندید.» خطاب به جناب آقای استاد محمد علی سلطانی که از دوستان سابق هستند و حقی بزرگ بر کرمانشاهان دارد و اما مدتهاست که با نام کرمانشاه پایتخت نشین شده و «نان کرمانشاه» را می خورد و در تصدی و ریاست جناب دکتر رحیمی زنگنه مدیر کل محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی استان «کثیر السفر» شده و در مناسبت ها و مراسم تجلیل از بزرگان فرهنگ منطقه و استان با تمهید مقدمات لازم شرکت می فرمایند و این خوب است که کرمانشاه را ازیاد نبرند و لذا باید از جناب دکتر رحیمی تشکر کرد! اما متأسفانه سعادت زیارت جناب استاد به خیلی ها دست نمی دهد. مثلاً اگر برخی های دیگر از اهل فرهنگ دعوت می شدند، به ساحت جناب استاد میرجلال الدین کزازی ادای احترامی می شد و همچنین به دوست عزیز قدیمی جناب سلطانی.

keshavarz05.jpg
استاد کشاورز اخیراً سفری فرهنگی به کشور عراق داشتید. مشتاقیم که در جریان این سفر قرار بگیریم!
در تابستان گذشته بود که نماینده بیستمین فستیوال ادبی «گلاویژ» به کرمانشاه آمد و از من درخواست شرکت و حضور در فستیوال را داشتند و لذا با توجه به اینکه از خلال پرسش هایم متوجه شدم جماعت کثیری از علاقمندان، پژوهشگران، نویسندگان، مترجمان، مورخان، رمان نویسان و... از ملیت های مختلف و اقوام گوناگون و از کشورهایی چند و از کشورعزیز خودمان ایران عزیز و از ملیت ها واقوام مختلف دراین فستیوال شرکت می کنند و بحث مسایل ملی و قومی و فرهنگی قویاً مطرح خواهد شد، مشتاق شدم شرکت کنم و در نتیجه اواخر آبان و اوایل آذر درهمایش و یا فستیوال مورد بحث در سلیمانیه شرکت کردم.
البته برای بنده غیر از گردانندگان فستیوال از جانب برادر عزیز و بزرگوارجناب «محمد امین هاشمی» فرزند جناب آقای شیخ اسماعیل هاشمی و نواده ی حضرت آقای «حاج شیخ صفاءالدین هاشمی برزنجی» و به نمایندگی از خاندان سادات هاشمی برزنجی و نیز دعوت شده بود که بسیارممنون و سپاسگزار زحمات و مراحم ایشان هستم .
در سلیمانیه و در مباحث مطروحه در نشست ها و حتی دربرنامه های بخش فرهنگی کلهری که یکی از بخشهای تلویزیون ( گه‌لی کردستان) هست، بیشتر روی مسائل اقوام گوناگون و ایلات و عشایر و پراکنش جمعیتی اقوام و عشایر صحبت شد و به تفصیل در این راستا مباحث توسط حقیر مطرح شد و راستی شنیدم که چند روز است جشنواره‌ی اقوام ایرانی توسط اداره ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در کرمانشاه برگزار شده و اما نشنیدم که از کسانی چون بنده دعوتی به عمل آمده باشد و با خود گفتم: این نیز بگذرد! چه توقعی هست که در این فضای فرهنگی تنگ نظرانه‌ای که بر صدا و سیمای مرکز استان حاکم هست، کار مثبتی صورت بگیرد
این روزها وزارت ارشاد، صدا و سیما،شهرداری و یکی دو ارگان دیگر در حال برپایی جشنواره‌ای با نام «جشنواره‌ی اقوام» هستند. عدم حضور جنابتان در این جشنواره که اصولاً تخصص شماست،چه توجیهاتی می تواند داشته باشد؟
من از برپایی جشنواره‌ی اقوام در کرمانشاه به واسطه‌ی بنرها و پلاکاردهای درون شهر مطلع شدم. تعجب می کنم که چرا از کسی چون بنده که در تریبون های رسمی و رسانه های مؤثر دعوت می کنند تا از اقوام و ریشه یابی و ... حرف بزنم،دعوت نشده. آن هم در استان خودم و در جایی که سالهاست درباره ی قوم کُرد و ایلات و عشایرش پژوهش کرده ام و شناخت کامل و کافی دارم. بیست سال است که در این باره در جراید و محافل فرهنگی نوشته و گفته ام. حال آیا فضای فرهنگی ما مسموم نیست؟ اگر نیست چرا باید پژوهشگران این عرصه به محافلی از این دست دعوت نشوند؟ من با مدیر کل ارشاد ارتباط دارم و به کتابخانه ام می آید. اما سوال اینجاست آیا کسانی برای دکتر رحیمی تعیین تکلیف می کنند؟ آیا دکتر رحیمی کاره ای است؟ اگر کاره‌ای هست چرا نباید چشمانش را باز کند؟ من متضرر نمی شوم اما فکر می کنم حق مردم است که حرف پژوهشگرانشان را بشنوند. مردم با من تماس گرفته اند. دم درِ خانه ام آمده اند و می گویند: جای خالی شما سوال برانگیز است. از مدیر فرهنگی توقع هست که همه را به یک چشم نگاه کند. مردم باز می گویند: کسی که در جراید هر روزه مقالات و یادداشت هایی درباره وجوه فرهنگی ، قومی ، ایلی و ... این استان می نویسد، چرا نباید در این گونه نشست ها حاضر باشد؟»

 keshavarz05.jpg

استاد کشاورز تازه ترین کتابش نیز معرفی می کند. این کتاب با نام «زندگی و زمانه‌ی محمدعلی میرزای دولتشاه» در بیش از هفتصد صفحه منتشر شده است و حاصل بیش از دو سال فعالیت پژوهشی است. صحبت مفصل درباره ی این کتاب را به زمانی مستقل واگذار می کنیم. این پژوهشگر نام آشنای کرمانشاهی به مسائل مهم دیگر فرهنگی استان اشاراتی دارد و به موضوعات شیرینی همچون بهار کُردی و... می پردازد تا از یک دیدار کوتاه بهترین استفاده ها را ببریم. ساعت، حوالی هیجده بعدازظهر بهمن نود و پنج را نشان می دهد. لحظاتی که باید غزل خداحافظی خواند. با بدرقه‌ی این مرد نجیب چند پله را پایی می آییم. همچنان بیرون «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» و روز کم کم دارد آماده‌ی رفتن می شود. او با ما جایش را به شب می دهد و شب قرار است اوباما برود...

هفته نامه ی صدای آزادی...
ما را در سایت هفته نامه ی صدای آزادی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahangarnezhado بازدید : 170 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 14:01