میزگردی درباره جریانشناسی شعر دههی هفتاد کُردی در کرمانشاه(بخش اول)؛
گامی تازه برای هویتبخشی فرهنگی
غروب اولین روزهای پاییز 1395 خورشیدی از راه می رسد تا اولین نشست بررسی شعر کُردی در کرمانشاه برگزار شود. این سالها همه می دانند که شعر کُردی جنوبی در جغرافیای کرمانشاه بیش از دو دهه را پشت سر نهاده و امروز درخت سایهگستری شده است. واکاوی این دو دهه و اتفاقات آن روزها و سالهای دشوار امر مشکلی است و ساعت ها و روزها بحث می خواهد. چهار تن از چهرههای این راهِ پر پیچ و خم یعنی : رضا موزونی، علی الفتی، علیرضا یعقوبی و جلیل آهنگرنژاد در دفتر هفنه نامه صدای آزادی در میزگردی حضور می یابند تا دریچههایی را بر آن اتفاق مهم بگشایند و این بحث مقدمهای بر ساعتها بحث کارشناسی دیگر خواهد بود که از این پس با حضور چهرههای نامآشنای این جریان نوین ادبی واکاوی، بررسی و کالبدشکافی خواهد شد.
موضوعات متعددی به ذهن می رسد که آغازگر بحث باشد. دقایقی سپری میشود تا بحث کمی جدی تر شکل بگیرد. ضرورت شکل گیری شعر کُردی با نگاه تازه تر، سوژه ی آغازین بحث میشود. اینکه چرا همین نسل در آغاز دههی هفتاد به شعر روی میآورد؟ جلیل آهنگرنژاد در پاسخ به این پرسش می گوید:«این نسل به یک اصل نانوشته ایمان داشت. اصلی که فراتر از خودِ «ذات شعر» بود. شعر کُردی در آن روزگار به دنبال ارائهی یک سند هویتیِ تازهی اجتماعی بود. هویتی که برای سالهایی در غبار غفلت، به فراموشی سپرده شده بود.
وی ادامه میدهد: همواره تحولات و نیازهای اجتماعی مهمترین بسترها برای «جریان سازی هنری» می شوند. به همین خاطر شعر کُردی در کرمانشاه پاسخی به نیازهای مردمان اصیلی بود که برای بازگشت به هویتی تاریخی به دنبال سندهای معتبر هنری بودند. آنچه که به عنوان ادبیات کُردی قبل از این نسل در میان جامعه ی عام زبانی کُردی معرفی شده بود، نیاز به نو شدن داشت. چرا که ابزارهای فکری، زبانی، تکنیکی و ... را برای ورود به دنیای جدید را در خود نمی دید. کاربران زبانی این گویش مانای کُردی، به قولی «خلع سلاح» شده بودند و در عمل نمیتوانستند با دستاوردهای دنیای تازهی پیش روی خود مواجه شوند. همین امر عدهای از عام جامعه را به مهاجرت زبانی تشویق کرد و جریان آب فرهنگی و اجتماعی آن سالها معدودی را با خود برد. پس زبان، نیاز به نوشدن داشت و بایستی عدهای با خلاقیتی خاص مسیر تازه را نشان میدادند. این مسیر تازه با دشواری های ویژه طی شد. اگر چه خستگی داشت اما رهروان، خستگی ناپذیر بودند و توانستند با «آورده های نوین» به دنیای تازه تر سلام کنند. شعر کردی در همان سالهای اول آغاز جریان نوین توانست که نگاه مخاطب را به سوی خود جلب کند. کاربران تخصصی ادبیات در این سامان نیز مکث کردند و سربه سوی این مسیر برگرداندند و به عنوان بخشی نوین از پازل ادبیات امروز کُردی آن را پذیرا شدند.»
رضا موزونی از دریچهای دیگر به واکاوی شعر آن دوران نگاه می کند. وی می گوید: «شاعران آن نسل به نوعی اخلاق حرفه ای در هنر معتقد بودند. تمام تلاششان رسیدن به قله بود. قله ای که آمال جمعی جامعه ی زبانی کُردی با دیدهی آرزو به آن می نگریستند. هدف تعریف شده بود: شعر کُردی بایستی از آن فضای محدود سنتی خارج می شد و آن نسل، فداکارانه با قبول دشواری های پیش رو به نگاههای تازه دل بستند. کسی در پی آن نبود که از شکست دیگران پلی برای پیروزی خود بسازد. پیوستهای فکری، همدلی و همراهی ما را به سوی آینده امیدوار کرد. در پی بزرگ کردن حبابی «نام» خود نبودیم و حتی تصور نمی کردیم که این گامها به جریان مانایی تبدیل شود که دهه های بعد درباره اش مقاله ها ، کتاب ها و... بنویسند.
شاید مهمترین خصوصیت رفتار حرفه ای جمعی ما، حفظ حرمت پیشینیان بود. حتی به پیشکسوتان با دید تکریم می نگریستیم ولی متاسفانه در فضای کنونی ادبیات کُردی حاشیه بر متن غلبه کرده است. این هشداری است که بزرگان این حوزه باید آن را جدی بگیرند. ...»
علی الفتی نیز به فضای تازه تری ورود می کند: «شعر در کشورهای جهان سوم و جوامع تازه توسعه یافته «دم دست ترین» هنر است و ما از این هنر به خوبی یاری گرفتیم. در جغرافیای زبانی کلهری به فعالیت مشغول شدیم. ذکر این نکته ضرورت دارد که «کردی کلهری» الزاما به معنای گویش رایج در میان ایل کلهر نیست. این یک اصلِ پذیرفته شده است که آنچه را که در میان اکثر گویشوران کُرد استانهای کرمانشاه و ایلام رواج دارد، به کلهری نامبردار شده است. در این جغرافیا حرکت های ادبی بیشتر کاراکتر محور بود. شاعران برای رسیدن به هدف تازه به طور جدی رد تلاش و تکاپو بودند. اتفاقات تازه ای در پیرامون ما افتاده بود. گویش های دیگر کُردی و زبان فارسی به نگاههای تازه ای در شعر رسیده بودند و ما نیز نمی باییست از قافلهی تغییر جا می ماندیم.»
علیرضا یعقوبی به جوانب دیگری از ریشه شناسی جریان دهه ی هفتاد اشاره می کند و می گوید: «عموماً سنگ بنای حرکتها و جریانات تازه در حوزه های ادبی بر بناهای قدیمی تر نهاده شده اند . اگر به حرکتهای ادبی جهان نگاهی گذرا داشته باشیم می بینیم هر حرکتی، در پشت سر خود عقبه ای قابل اعتنا داشته است. اما واقعیت شعر کُردی مناطق جنوبی با این گونه حرکت های عام جهانی کاملا فرق می کند. ما در آن سالها وقتی به پشت سر نگاه می کردیم، نه آثار فاخر کلاسیک چشمهایمان را خیره می کرد و نه متدهایی که مقدمه ی حرکتهای تازه ی ما باشد. هر چه بود از تقریبا ً صفر شروع شد. چند جوان در یکی دو انجمن «استارت» کار را زدند. مردم در همان ایام با تجربه ی متفاوت هم نسلی هایمان مواجه شدند. رضا موزونی غزل می گفت. آهنگرنژاد غزلی می گفت که برای خود ما هم تازگی داشت و...»
بحث ها گرم تر می شود و گاه حواشی فراوانی به متن میزگرد اضافه می شود. گاهی بحثهای جدی اما جدا از موضوع اصلی میزدگرد، جلسه را جدی تر می کند و به این یقین می رسیم که برای بحث هایی از این دست کوتاهی کرده ایم اما با این امید که این میزگرده و نشست ها ادامه بیابد، به سر موضوع اصلی برمیگردیم.
الفتی به ابزارهای مورد نیاز برای طی مسیر اشاره می کند:« آغاز حرکت نوین شعر کردی در کرمانشاه با عمومی شدن با عمومی تر شدن رسانه های مجازی همراه شد و در این مسیر رادیو کرمانشاه نیز همراهی جدی و ویژه ای برای ارتباط این رهآورد نوین شعری با عام جامعهی کرمانشاه بود. رسانه لاگ اصلی این ارتباط موفق و کافی بود. به یاد می آورم که آن سالها رسانه ی سرد و آموزشی رادیو برای مردم رفرنسی جدی به حساب می آمد. از آن سالها تا به امروز خیلی از افراد آمدند و یک شبه رفتند و فراموش شدند اما معدودی ماندند.
نکتهی دیگری که می تواند به عنوان یاریگر این جریان باشد، نگاهی خاصی است که در سابقه ی تاریخی زبانی به برخی گویش ها شده بود. این گویش که پایه ی شعر دهه ی هفتاد شد، تا حدود یکصد سال پیش یک گویش حاکمیتی، ایلی و خانمنشی بوده است اما به دلایلی در طول یکصد سال گذشته کارکرد پیشین خود را از دست داده بود. رسانه توانست به مدد اهالی ادبیات کُردی بیاید و این گویش را در زیر غبار مانده بود، دوباره جلا دهد.شعر جلا یافته به عنوان کالای معتبر فرهنگی عرضه شود و بازار تازهی شعر مخاطبان تازه تر بیابد.
دوست دارم به این نکته هم اشاره کنم که ما کُردان کرمانشاهی عملگرا هستیم. یا کاری نمی کنیم یا اگر کاری را شروع می کنیم با جدیت محض آن را به سرمنزل مقصود می رسانیم. این جریان نوین شعر، نمونهی بارزی برای این عملگرایی ماست. به جای اینکه دنبال این باشیم که فلان و بهمان ما را به جشنواره های دانش آموزی و ... ببرند، آستین بالا زدیم به تولید انبوه متن رسیدیم. متن که تولید شد، شناسنامه هایمان را نیز تازه تر کرد . این گروه در ایجاد مخاطب موفق بود. و این یک اصل مهم برای جریانات موثر هنری است. در گستره ی زبان فارسی مجموعه شعر با تیراژ 500 با بحران مخاطب روبرو می شود ولی در این گستره ی محدود زبانی مجموعه شعرها تا چاپ پنجم و ششم منتشر میشوند. علت این تفاوت چیست؟ این تشنگیِ آگاهانه، یک پیام مهم فرهنگی است ... .
هفته نامه ی صدای آزادی...
ما را در سایت هفته نامه ی صدای آزادی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ahangarnezhado بازدید : 142 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 23:15